دانلود رمان عاشقانه

دانلود رمان عاشقانه

دانلود رمان عاشقانه

دانلود رمان عاشقانه

دانلود رمان عشق تا ابد

دانلود رمان عشق تا ابد

رمان عشق تا ابد




دانلود رمان عشق تا ابد اثر شهناز محلوجیان




بخشی از این رمان :



سرگیجه و سر درد آزارش می داد ، بغض سنگین و دردی که گلویش را گرفته بود فرصت نمی داد نفس های تند و هیجان زده ی خودش را به حال عادی برگرداند .
صدای آقا جون به شکل گلوله های ریز با سرعت روی پرده ی گوشش می چرخید ، انگشتانش توان نگاه داری گوشی تلفن را نداشت ، به دیوار تکیه داد ، آرنجش را روی صفحه ی میز زیر تلفن گذاشت و بی رمق و التماس آمیز گفت :
- چرا عذابم می دی ؟ خواهش می کنم ، ببین دارم التماس می کنم ، . . . باهام حرف بزن .
گوشی تلفن را از کنار گوشش دور گرفت ، می خواست آن را روی شاسی قرار دهد ، منصرف شد دهانی گوشی را محکم گرفت . نا راضی و پشیمان ، تند و عصبی ، با خشم دندان هایش را روی هم فشار داد . داری بهش التماس می کنی ؟
صدای پیر مرد خسته و پشیمان را شنید :
- با تلفن نمی تونم همه چیز رو این جوری که اتفاق افتاده توضیح بدم . خواهش می کنم ، فریاد نزن ، هیچی ام نگو ، بذار فقط من حرف بزنم .
سایه ی گنگ و محو چهره ی آقا جون روی پرده ی خیالش حرکت کرد . چشم هایش را بست و سکوت کرد .
- گوش کن به من ، نمی تونم بیام اونجا . . . بیا تهران . . . هر کجا که بخواهی قرار بذار بیام سراغت .








لینک دانلود رمان عشق تا ابد در پایین :





eshgh-ta-abad

دانلود رمان لحظه عاشق شدن

دانلود رمان لحظه عاشق شدن

رمان لحظه عاشق شدن



دانلود رمان لحظه عاشق شدن اثر ثریا منصور بیگی



بخشی از این رمان:



وارد سالن دانشکده شدم،کسی داخل سالن نبود.نگاهی به ساعتم انداختم،پنج دقیقه از وقت کلاسم گذشته بود.با سرعت از پله ها بالا می رفتم که یه پله مونده بود به اخر،احساس کردم با کسی برخورد کردم.برگه ها از دستم روی زمین رها شد.با حالتی عصبانی به بالا نگاه کردم،قلبم به شدت به تپش افتاد،زبونم بند اومد.ابروهای خوش فرم و چشم های سیاه نیمه خمارش چهره شو خشن جلوه می داد،خشن ولی فوق العاده جذاب!
خم شد،برگه ها رو از روی زمین جمع کرد.اونا رو به من داد و با لبخندی که بر لب داشت نگاهی بهم انداخت و گفت:
ببخشید خانوم،سرم پایین بود،داشتم ساعت مچیمو تنظیم می کردم،به خاطر همین متوجه شما نشدم.
برگه ها رو ازش گرفتم و گفتم:مهم نیست،خودتونو ناراحت نکنید.








لینک دانلود رمان لحظه عاشق شدن در پایین :






lahze-ashegh-shodan

دانلود رمان زر کبود

دانلود رمان زر کبود

رمان رز کبود



دانلود رمان رز کبود اثر فهیمه رحیمی




بخشی از این رمان :


مات و مبهوت چشم به دهان پسرعمو رسول دوخته بود که داشت با آب و تاب خبر معاون سیاسی شدن آقا نعیم را تعریف می کرد و از او متعجب تر خانم و آقای رازقی بودند که با نگاه ناباور خود به رسول چشم دوخته بودند. نعیم و معاون سیاسی؟! رسول وقتی از سخن باز ایستاد رو به عمویش کرد و پرسید:
ـ شما هم باورتان نمی شود بله؟
عمو گفت:
ـ در کارآیی او که شک نداریم اما چطور بی خبر و بی مقدمه؟
رسول با صدا خندید و گفت:
ـ اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. برای نعیم هم شب جادویی به وقوع پیوست و یک شبه معاون شد.
خانم رازقی گفت:
ـ چند روز دیگر هم می شنویم که او با دختری از بزرگان مملکتی ازدواج کرده.
رسول گفت:








لینک دانلود رمان رز کبود در پایین :






r-oze-kabod

دانلود رمان پریا

دانلود رمان پریا

رمان پریا




دانلود رمان پریا اثر فهیمه رحیمی



بخشی از این رمان :

از روزی که در محله دیو تنوره کشید و سر به آسمون سایید.ادمهای بی ریا و صمیمی هم در آتش تندر سوختند وجان به در برده ها بره معصوممهربانی و رافت را به پای غول قربانی کردند تا صباحی بیشتر از این عروس هزار چهرهکام گیرند . چهره ها رنگ باخت و لبخندها به بیرنگی نشست الفاظ ساده و صمیمی زیرکلمات پر طمطراق و سنگین له شد و نابود شد . درختان کهنسال اره و جوی از وحشتدامنش خشک شد و ...
پریا کجا بودی دیر کردی؟
دنبال نون حلال شایدم اقبال و شانس.
بس کن پریا!باز هم که داری هزیون می گی!
هیس جواد گوش کن صدای آوازی میاد که ارکستر نداره.
به جای این حرف ها بگو تو بقچه چی داری؟
قیمه زعفرونی تو نایلونه بازش کن ! پیش از این که بازش کنیمی خوای بدونی از کجا واز کی رسیده؟
موقع خوردن گوش می کنم فعلا که خیلی گشنمه!
رفته بودم اون بالاها دلم گرفته بود بفهمی نفهمی نور کوچکیته دلم روشن بود ویه صدا مدام زیر گوشم وزوز می کرد که شاید...





لینک دانلود رمان پریا در پایین :





parya

دانلود رمان ماه عسل

دانلود رمان ماه عسل

رمان ماه عسل




دانلود رمان ماه عسل اثر حامد احمدی





بخشی از این رمان :


هر زمان که دلم می گرفت، دوست داشتم که به درون حیاط بروم. آنجا که فضای بازی دارد. دست هایم را باز کنم. و ناگهان غیب شوم.
و زمانی بعد، در هندوستان ظاهر شوم. در دهکده ای. در جایی که دختری باشد، تنها و درمانده.
به پیش او بروم. مرا در آغوش کشد. و آنگاه، با هم باشیم. تا صبح.
و او شاد شاد باشد از آن آشنایی.
و من مریض شوم.
مریضی ام، یک هفته ای به طول بیانجامد و او تمام هفته را بر بالینم بنشیند، به این امید که روزی برخیزم و دوباره با هم باشیم و دوباره از با هم بودنمان، شاد شویم."
بعد از اینکه این جمله ها را گفت، اتاق را با کشیدن پرده هایش، در سیاهی فرو برد. تا اینکه چند لحظه بعد آباژوری روشن شد.







لینک دانلود رمان ماه عسل در پایین :

mahe-asal